نازنین وقتی که نیستی میدونی چه حسی دارم
میدونی از غم دوریت چه حس غریبی دارم؟
مثه حس یه قناری که توی قفس می میره
مثه اون نهال کاجی که تو گلدون جون می گیره
مثه اون ماهی کوچولو که توی تنگش اسیره
مثه اون پرنده ای که زیر بارون پر میگیره
مثه حس بچه ای که مامانش جلوش می میره
باباشم زودی میره یه زن دیگه میگیره
مثه حس بابایی که پسرش دوچرخه میخواد
باباهه قول بده اما..نتونه واسش بگیره
مثه وقتی که بخوای داد بزنی اما نتونی
مثه حس غنچه ای که باغبون اونو می چینه
مثه وقتی که دلت واسه یکی خیلی می سوزه
بغض و گریه لباتو به هم می دوزه
مثه وقتی آسمون ابری باشه اما نباره
مثه وقتی بگی اما ... بت بگن اما نداره
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
روز تولدت شد و نیستم اما كنار تو
كاشكی می شد كه جونمو هدیه بدم برای تو
درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم
بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم
میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم
از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عكس بگیرم
من باشم و داداشی و فرشته های آسمون
چراغونی جشنمون، ستاره های كهكشون
ماه و دعوت نمیكنم آخه خودت ماه منی
بذار خیال کنم یه شب تا خود صبح مال منی
به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم
هر چی غم و غصه داری یك شبه آتیش بزنم
تو غمهات و فوت بكنی منم ستاره بیارم
اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بكارم
كهكشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش
بیابونا و بركه هاش بارون و قطره قطره هاش
با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک
با ل فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک
خاطره و یه قلب بی قرار و کوچک
فقط می خوان بهت بگن تولدت مبارک
صفحه قبل 1 صفحه بعد